گزارش پنل نهم
19 اسفند 1395
گزارش پنل نهم

پنل «سیاست­گذاری اجتماعی و نشاط اجتماعی»

رئیس پنل: دکتر محمد سعید ذکایی

دبیر پنل: دکتر نهال نفیسی

 

در ابتدای جلسه دکتر محمدسعید ذکایی، مقدمه ای دربارۀ چندوجهی‌بودن بحث نشاط (وجوه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، روانی، جسمانی، ژنتیکی، رفتاری، و غیره) و بالتبع لزوم رویکرد میان رشته ای به آن مطرح نمودند.
دکتر نعمت الله فاضلی، انسان شناس و عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی، بحث خود را با این نکته شروع کردند که «مطالعات خوشبختی» (که به گفتۀ ایشان شاید معادل مناسب تری برای واژۀ happiness باشد تا «شادی» یا «نشاط») از دهۀ 1990 به این طرف بسیار در دنیا مطرح شده است و در واقع بحث «انسان شاد» یا «رستگار» یا «خوشبخت» از انحصار دین و فلسفه و ادبیات درآمده و به حوزه های علمی مثل روان شناسی و ژنتیک هم وارد شده است. منتها خطر رویکردهای زیست شناسی‌گرا یا روان شناسی‌گرای جدیدتر این است که شادی یا خوشبختی را از بحثی اجتماع‌محور و مبتنی بر تعامل با دیگری (مانند این آموزۀ زرتشت که «خوشبخت کسی ست که همسایگانش خوشبخت اند»؛ یا مانند تأکید ادبای کهن ما بر عشق و دوست‌داشتن) به بحثی فردمحور و مبتنی بر رسیدگی به تن و روان خود تبدیل می کنند. به باور دکتر فاضلی، این رویکرد اخیر می تواند به صورت ابزاری برای عوام فریبی سیاسی مورد سوءاستفاده قرار گیرد، به این صورت که سیاستمداران با میدان‌دادن به روان شناسان که در رادیو-تلویزیون و مرکزهای مشاوره و غیره دکان باز کنند و از «ناشادی» به مثابۀ دردی فردی/روان-تنی با درمانی فردی و روان‌تن‌محور (کار کردن روی خود) سخن بگویند، توجه افراد را از وجوه اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، و سیاسی ناشادی و از چاره جویی جمعی برای آن منحرف می کنند و به این ترتیب از مسئولیت خود در راستای برنامه ریزی و سیاست گذاری برای رشد و محافظت از نشاط اجتماعی نیز شانه خالی می کنند.
دکتر فاضلی تأکید کردند که «حال خوب» جامعه در گروی تقویت یک بینش انسانی ست که اتفاقاً باید ریشه در تاریخ و فرهنگ ما داشته باشد، در آموزه های زرتشت و آموزه های اسلام، در اشعار کهن، در فلسفه، در زبان؛ در میراث فرهنگی ما و تجربه های تاریخی عینیت‌یافته در محصولات نمادین مان. اینها هستند که باید از حاشیه به درآیند، اگر می خواهیم از این «انقطاع تاریخی» که دچارش هستیم به درآییم. وگرنه که اسباب هیجان در زمانۀ ما کم نیست، از مواد و سکس و بازی و اینها گرفته تا اشیاء مصرفی جورواجور؛ ولی تا از بند «فیزیکالیسم» و انباشت سرمایه های کالبدی به جای سرمایه های اجتماعی و فرهنگی خلاص نشویم، حال ما خوب نمی شود. از نظر دکتر فاضلی، دالّ مرکزی نظام سیاست گذاری و برنامه ریزی توسعه در کشور ما از دهۀ 1320 به این طرف، «عمران» بوده، نه «انسان»؛ و وضعیت کماکان به همین منوال است، حتی اگر لفاظی-های ما فرق کرده باشد. اگر بخواهیم یک نوع «توسعۀ شاد» به جای «توسعۀ ناشاد» داشته باشیم، باید این 80 سال برنامه ریزی اجتماعی خودمان را نقد کنیم و به جای گشتن به دنبال فن یا حقه ایی از تاریخ و سنت کنده شده (چه مهندسانه چه طبیبانه) برای بهبود حال خود، به دنبال بینش (insight) اجتماعی باشیم که لازمۀ این همانا اندیشه ورزی در باب معنا و تفسیر چیزهاست، بی آنکه لزوماً «کاربرد»ی در کوتاه مدت برای این اندیشه-ورزی متصور شویم.
سخنران بعدی، دکتر وحید شالچی، عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، بر این نکته صحه گذاشتند که نشاط غیر از ساحت زیستی و ترشحات بدن، به ساحت اجتماعی و الگوهای رفتاری هم مربوط می شود. در این ساحت است که انسان ایرانی امروز بین انتظارات بالای خود و رواداری ها و فرصت های محدودی که جامعه در اختیارش می گذارد، گرفتار است و این به خصوص دامن نسل جوان را می گیرد که بیش از بقیه به افق آینده چشم دارد. ایشان اظهار کردند که نشاط یا «حال خوب» یک نشانگر اجتماعی ست که به میزان بهره وری اقتصادی و آسیب های اجتماعی گره خورده است. اولین چالش در راه رسیدن به شادی که مورد بحث ایشان قرار گرفت، ساختار اقتصادی بود: مسائلی چون اشتغال، مسکن، ازدواج، و غیره. چالش بعدی که گفته شد که لزوماً از اهمیت کمتری نسبت به اقتصاد برخوردار نیست، چالش فرهنگی ست: کشور ما کشوری ست با زیست‌-جهان های متکثر و تنوع فرهنگی بسیار که مهم است چطور با آنها مواجه می شویم. چالش مشابه دیگر در حوزۀ دین است: ما انواع دینداری داریم و خود محل مناقشه است که فروکاهیدن دینداری به شعائر و شعائر صرفاً به عزاداری (آن هم با دامنه ای چنین گسترده: دهه های عزا، دو ماه محرم و صفر، و غیره) خوانش مناسبی از دین ما هست یا نه. چالش دیگر تبلیغات و بازارمحوری سرمایه دارانه است که باعث شکل گرفتن تمناهای بی پایان می‌شود. دیگری «انتظام زدگی» و بازدارندگی فضای اجتماعی جامعۀ ماست که جایی برای نمایش و خوداجراگری افراد، به خصوص جوانان، نمی گذارد و در نتیجه اجازۀ بروز حس آزادی و انتخاب و خودمختاری و کنترل بر زمان و مکان و فعالیت های خود را به آنها نمی دهد: فرم-هایی که دیگر خصم زندگی شده اند و دارند به زندگی تحمیل می شوند. و نهایتاً اضطراب های ناشی از تحرک زیاد (از محل تولد به محل تحصیل و به محل کار) که پیوندها را با طبیعت، با فضاهای روح بخش و آشنا، با خانواده، می گسلد و باعث ناشادی می شود.

 

دکتر شالچی تأکید کردند که جوانان موارد فوق را با شدت بیشتری تجربه می کنند، به ویژه که ترشحات هورمونی آنها هم بیشتر است و در سن پیوندها و شکست های عاطفی هم هستند. همچنان جوانان دانشجوی این نسل نسبت به نسل دهۀ 40 بسیار بداقبالند، چرا که تحصیلات دانشگاهی برای آنها فرهیختگی، تمایز، و فرصت های شغلی فراهم نمی آورد و چنان انبوهی از افراد وارد دانشگاه می شوند و مدرک می گیرند که دیگر این تجربه باعث آنچنان «نویدبخش» نیست. دانشجو حس می کند که حتی خوب درس خواندن هم نمی تواند چندان در رقم‌زدن آیندۀ بهتر مؤثر باشد و داشتن ارتباط و پارتی مؤثرتر است. به علاوه، بودجه های عمرانی وزارت آموزش عالی بسیار ناچیز است و شاخص های فرهنگی هم در برنامه های عمرانی لحاظ نشده اند، در نتیجه دانشجو با فضای دلچسب و روحیه بخشی هم روبرو نیست و بخش اعظم وقت خود را در فضاهایی (اعم از دانشگاه و خوابگاه) می گذراند که برای گفتگو، لذت‌بردن، آرامش‌یافتن، پیوند با طبیعت، و غیره مناسب نیستند. به عنوان مثال نگاه کنید به هشتگ «چهارشنبۀ لعنتی صنعتی» که به مسائل دانشجویان خوابگاهی دانشگاه صنعتی اصفهان می پردازد.
سخنران سوم، آقای سجاد مرادی، دانشجوی دکتری رفاه اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی، تأکید کردند که الان در دنیا از برخورد سلبی با مفهوم سلامت عبور کرده اند و به یک تعریف ایجابی رسیده اند؛ یعنی سلامت تنها فقدان بیماری نیست، بلکه وجود شرایط خاصی هم هست. ایشان ادامه دادند که متأسفانه تحقیقات کیفی انجام شده در ایران در حوزۀ «سلامت» به طوری که شادکامی و بهزیستی و کیفیت زندگی و رضایت از زندگی را هم در برگیرد، بسیار اندک است و نمی توان به مخرج مشترکی از آنها رسید. آقای مرادی سپس به فراتحلیل 17 تحقیق بزرگ‌مقیاس و استاندارد انجام شده در این حوزه در ایران پرداختند و نتیجه گرفتند که متغیرهایی چون فعالیت خانوادگی، انزوای اجتماعی، هویت محلی، امید به آینده، سرمایۀ اجتماعی، برخورداری از حقوق شهروندی، روان‌رنجورخویی، بعد عاطفی دین، حضور در مراسم شاد دینی، پایبندی به اعتقادات مذهبی، احساس آنومی، انسجام اجتماعی، و اوقات فراغت فعال، از زمرۀ مؤثرین متغیرها در شادکامی اجتماعی هستند. در آخر، آقای مرادی توصیه های کوتاه مدت، میان مدت، و بلندمدتی را برای افزایش شادکامی به عنوان یکی از شاخص های رفاه در جامعه ارائه دادند که بخش کوتاه مدت آن مواردی چون افزایش گردهمایی های مردمی، احیای بازی های سنتی، شادی های بعد از مسابقات ورزشی، و فعالیت-هایی را که در آنها سلسله مراتب نسلی، طبقاتی، و غیره به هم می ریزند، در بر می گرفت.
سخنران بعدی آقای علی آخرتی بودند که به نمایندگی از سازمان مردم‌نهاد «باهمستان» به ارائۀ بحث پرداختند. ایشان عمدۀ فعالیت این سمن را در حوزۀ مسائل شهری و به ویژه «حق بر شهر» برشمردند و مشخصاً بر برنامۀ «کوچۀ بهتر» این سمن متمرکز شدند که اکنون به مدت 1 سال و 5 ماه است در محلۀ پاسگاه نعمت آباد برگزار می شود. طی این برنامه که در سه مرحلۀ ورود، گذر، و واگذاری طراحی شده و تا زمانی که اهل محل بتوانند به طور مستقل به آن ادامه دهند، توسط اعضای باهمستان ادامه پیدا می کند، اعضا هفته ای یک بار چهارشنبه ها به بازی با بچه های محل در پارک می پردازند. هدف آنها از بازی با اهل محل، نه ایجاد نشاط که رشد مشارکت در سطح محله است، به طوری که افراد به تدریج نسبت به محلۀ خود حس مالیکت پیدا کنند و در برنامه ریزی برای آن و توسعۀ آن مطابق با خواسته ها و نیازهای خود مشارکت فعال داشته باشند. از نظر باهمستان، محرومیت از حقوق شهروندی و عدم مشارکت و «به بازی گرفته شدن» در برنامه ریزی ها و سیاست های توسعه خود در سطح جمعی به عدم نشاط می انجامد. برعکس، حس مالیکت نسبت به فضاهای زندگی خود، احساس بهتری به افراد می دهد. وقتی بچه حق ندارد در پارک با توپش بازی کند، چون باعث می شود گل ها له شوند، وقتی خانواده ها اجازه ندارند در پارک بساط بگسترند و بنشینند چون باعث می شود چمن ها خراب شود، آیا واقعاً پارک به هدف خود برای رفع نیازهای اهل محل نزدیک شده است یا صرفاً نمایشگاهی ست برای گل و گیاه؟! 
در انتهای این پنل، دو تن از دانشجویان، شایان محمدی به نیابت از اتحادیۀ انجمن های علمی علوم اجتماعی کشور، و کامران مرادی به نیابت از انجمن علمی مطالعات فرهنگی دانشگاه علامه طباطبایی، مسائلی را دربارۀ رابطۀ دانشگاه و به ویژۀ علوم اجتماعی با قدرت مطرح نمودند. آقای محمدی پیشنهاد دادند که دانشگاه همایش هایی را هم برای رسیدگی به مسائل حاد خودش، همچون کالایی‌شدن دانش، تقلب علمی نظام مند، بومی گزینی، و مداخلۀ نهادهای بالادستی، برگزار کند. آقای مرادی هم تأکید کردند که مطالعات فرهنگی در ایران منفک از بحث قدرت نیست و قادر است با توجهی که به دیدگاه های طردشدگان و به حاشیه رانده شدگان دارد، در سیاست گذاری های اجتماعی انسانی تر، عادلانه تر، و آگاه تر نسبت به تنوع و تکثر فرهنگ ها و شرایط، مؤثر باشد.



login