جایگاه سیاست‌گذاری اجتماعی در ایران
03 بهمن 1395
جایگاه سیاست‌گذاری اجتماعی در ایران

مصاحبه با دکتر غلامرضا غفاری؛ رئیس دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه تهران


پرسش: جایگاه سیاست‌گذاری اجتماعی در ایران را چگونه تحلیل می‌کنید؟

پاسخ: ریشه بحث‌های سیاست‌گذاری اجتماعی در ایران با اصلاحات اجتماعی پیوند می‌خورد. یعنی هرگاه از اصلاح و تغییر اجتماعی سازنده بحث می‌شود، آشکارا و نهان سیاست‌گذاری اجتماعی را همراه خود دارد. از اصلاحات عصر ناصری تا تمامی اقدامات اصلاحی که بعداً با افت‌وخیزهایی ادامه یافته‌اند به‌نوعی با بحث سیاست‌گذاری اجتماعی ارتباط دارند. جامعۀ ایران در دورۀ جدید و شکل‌گیری دولت مدرن، به‌ویژه از دورۀ پهلوی اول به‌صورت مشخص‌تری با بحث سیاست‌گذاری اجتماعی مواجه می‌شود. به‌تعبیری از سال 1316 که نقطه شروعی برای برنامه‌ریزی اقتصادی در ایران است و سپس تدوین و اجرای برنامه‌های عمرانی از سال 1327 بحث‌های مربوط به سیاست‌گذاری اجتماعی قوت بیشتری پیدا می‌کنند. البته این به این معنا نیست که در هردوره و در هر زمانی با وزنی معین و مشخص به بحث‌های سیاست‌گذاری اجتماعی پرداخته شده باشد. افت‌وخیزهایی در این زمینه وجود داشته است، که به نگاه‌ها و یا به تعبیر امروزی به نوع طرح گفتمانی سیاست اجتماعی برمی‌گردد.

طرح بحث‌های سیاست‌گذاری اجتماعی به‌صورت مشخص و با پیدایی بیشتر مرتبط با دو تغییر و تحول فکری و عملی است. به‌لحاظ فکری تغییر و چرخش‌هایی در حوزۀ معرفتی و روش‌شناسی علوم اجتماعی که توأم با مطالعات توسعه،، مطالعات فرهنگی، مطالعات انتقادی است. به‌لحاظ عملی و کرداری هم تغییر و تحولاتی که جوامع در ساحت‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، تاریخی و توسعه‌ای تجربه می‌کنند. تجربه نشان می‌دهد به اقتضای شرایط تاریخی و اجتماعی در برنامه‌های اول و دوم عمرانی (پیش از انقلاب) سهم و جایگاه مباحث سیاست‌گذاری اجتماعی خیلی زیاد نیست و تمرکز بیشتر روی اقدامات زیرساختی است. اما هرچه به تبع تغییر و تحول جلوتر می‌آییم، در برنامه‌های سوم، چهارم و پنجم (پیش از انقلاب) این سهم بیشتر می‌شود. در این بین به نوعی اقدامات و تغییرات دیگر در کنار برنامه‌های توسعه‌ای، مانند اصلاحات ارضی از سال 1342 و تحولات فراتر از آن در قالب پروژه انقلاب سفید؛ به امر سیاست‌گذاری اجتماعی در قالب تدارک خدمات رفاهی قوت بیشتری پیدا می‌کند. به ویژه از زمان اجرای برنامه پنجم توسعه (پیش از انقلاب) و هنگام طرح برنامه ششم توسعه با توجه به تغییراتی که جامعه ایران پیدا کرده بود، به‌تدریج حوزه اجتماعی، یا به تعبیری امر اجتماعی در کنار امر اقتصادی و سیاسی نمود بیشتری پیدا می‌کند. چراکه نظام برنامه‌ریزی متوجه ماهیت اجتماعی مسائل می‌شود. این مسائل از یک طرف زاییده تغییر و تحولات اقتصاد و سیاست است، و همچنین بخشی از آن به ارتباط جامعه ایران با جوامع دیگر برمی‌گردد. از سال‌های 50 به بعد سهم و نقش توجه به حوزۀ اجتماعی بیشتر می‌شود. نتیجه این توجه را می‌توان در برنامه ششم دید. با رجوع به مفاد برنامه ششم می‌بینیم سهم بخش اجتماعی و سیاست‌گذاری اجتماعی بسیار بیشتر است. چراکه مسائل و شرایط زمانه سیاستگذار و برنامه‌ریز اجتماعی را متقاعد ساخته تا نسبت به مسائل اجتماعی تازه، که خود بی‌تأثیر از سیاست‌ها و برنامه‌های اجرا شده هم نیستند؛ واکنش نشان دهد.

با وقوع انقلاب اسلامی، بر اساس ایدئولوژی و آرمان‌های لحاظ‌شده، مجموعه‌ای از بایدها و قواعد هنجاری اهمیت پیدا می‌کنند و در قانون اساسی جدید بازتاب می‌یابند. در قانون اساسی عناصر گسترده با بُن‌مایه‌های سیاست‌گذاری اجتماعی وجود دارد. همچنین با نگاه به برنامه‌های توسعه و نیز نقدهایی که متوجه این برنامه‌ها می شود؛ ایده و پنداشت غفلت از وضعیت اجتماعی و لزوم ورود به حوزه اجتماعی بیشتر می‌شود. این ورود صرفاً  به امر مسئولیت‌پذیری اجتماعی بیشتر دولت محدود نمی‌شود بلکه دعوت و مشارکت سایر بخش‌ها در حوزۀ سیاست‌گذاری اجتماعی، هرچند کم‌جان و کم‌رمق، را در پی دارد. البته که  خود این توجه هم بی‌مناسبت با تغییر و تحول اجتماعی ایران نیست. امروزه نه تنها میان عالمان اجتماعی، بلکه بین عالمان اقتصاد، سیاست و فرهنگ نیز اعتنا به سیاست‌گذاری اجتماعی بیشتر از گذشته را شاهد هستیم.

در برنامه چهارم توسعه بعد از انقلاب، سهم مباحث سیاست‌گذاری اجتماعی بیشتر شده است. به هر حال امروزه عرصه و حوزۀ سیاست‌گذاری اجتماعی پهنه و وسعت بیشتری پیدا کرده است. این عرصه از حوزه‌های پایه مانند بهداشت، آموزش، مسکن و اشتغال شروع می‌شوند تا حوزه‌های جدیدتری مانند حقوق شهروندی، مخاطرات اجتماعی و مسائل زیست‌محیطی. این وضعیت نشانگر اهمیت سیاست‌گذاری اجتماعی و ضرورت اندیشیدن بیش از پیش در باب آن است. خوشبختانه این اهمیت و اعتنا را در حوزه‌های حاکمیتی نیز شاهدیم که خود فرصتی برای  بازنگری جدی، عالمانه و سامان‌مند و در نهایت سرمایه‌گذاری بیشتر در این حوزه است.

 

پرسش: جنابعالی به ایدۀ اصلاحات اجتماعی، در پی آن تغییر و تحولات فکری و عملی و ظهور و بروز روزافزون سیاست‌گذاری اجتماعی در ایران پرداختید. با این اوصاف  نقش و جایگاه همایش سیاست‌گذاری اجتماعی ایران در این میان چه می‌تواند باشد؟

پاسخ:  امروزه یکی از نکاتی که نسبت به هر سیاست‌گذاری اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، زیست‌محیطی و ... مطرح است، ضرورت گفتمان‌سازی نسبت به آن سیاست است. چراکه گفتمان‌سازی فارغ از اثرگذاری بینشی و فکری آن، حساسیت و توجه را در پی دارد که می‌تواند زایندۀ نوعی احساس تعهد و مسئولیت‌پذیری در خصوص مسائل و موضوعات حوزه سیاست‌گذاری اجتماعی باشد. چنین همایش‌هایی در این گفتمان‌سازی بی‌تأثیر نیستند. مهمتر اینکه توانایی‌ها و ظرفیت‌های موجود را نشان می‌دهند و نیز مسائل و مشکلاتی که با آنها مواجهیم؛ همراه با قوت‌ها و ضعف‌ها، و فرصت‌ها و تهدیدهای موجود را نشان می‌دهند.

همایش‌ها میدان و صحنۀ بازیگری و تعامل بین عالمان این حوزه در بخش‌ها و سطوح مختلف است. عالمانی که در بخش سیاستی و سیاست‌گذاری نقش کارگزاری را دارند. و هم عالمانی که بیشتر در مراکز دانشگاهی و پژوهشی به ایفای نقش آموزشی و پژوهش می‌پردازند. پیوند این دو را این نشست‌ها موجب می‌شوند. و این امر به‌خودی‌خود دستاورد بزرگی است. دستاوردی که به رشد و ارتقاء این حوزه در کشور کُمک می‌کند.

در همایش بنا نیست نظریه‌پردازی کنیم. همایش میدان ارائۀ دستاوردها و طرح مسائل و مشکلات به‌صورت سلبی و ایجابی است. معتقدم یکی از مسائل و مشکلاتی که در حوزۀ سیاست‌گذاری اجتماعی با آن مواجهیم، ففقدان ارتباط بین دستگاه سیاستگذار و  نهاد دانشگاه است. نهاد دانشگاه خودش را متولی مباحث نظری و طرح دستاوردهای تجربی سیاست اجتماعی می‌داند، و دستگاهی که خود را متولی سیاست‌گذاری و اجرای سیاست‌های تعریف و تدوین‌شده می‌داند.

بنا نیست در دستگاه اجرایی نظریه‌پردازی کنیم، این وظیفۀ سیاستگذار نیست. اما وظیفه سیاستگذار این است که در جریان آخرین آراء و نظرات حوزۀ سیاست اجتماعی قرار بگیرد. همچنین بتواند مسائل و مشکلات خود را منتقل کند و در اختیار محققان و عالمان سیاست اجتماعی قرار دهد. به تعبیری باید نوعی همراهی و سازگاری ممکن شود. سازگاری نه در معنای تأیید همدیگر، بلکه نقد همراه با طرح انتظارات نسبت به یکدیگر مدنظر است. همایش‌ها و نشست‌های علمی تبادل اندیشه و فکر را ممکن می‌کنند. همچنین امکان پیوند و استمرار ارتباط بین نهادی و سازمانی را نیز فراهم می‌کند. نهادها و سازمان‌ها متوجه توانایی‌های یکدیگر خواهند شد. چراکه مسائلی که سیاستگذار در عرصۀ عمل با آن روبرو است، و انتظاری که از عالم سیاست‌گذاری برای نظریه‌پردازی در پیوند با جامعه و مسائل آن می‌رود مکمل یکدیگر هستند. به‌ویژه که رشته سیاست‌گذاری اجتماعی در کنار پرداختن به مباحث نظری، حوزه‌ای بسیار عملی است. موفقیت رشته سیاست اجتماعی در عرصه دانشگاهی و موفقیت امر سیاست‌گذاری اجتماعی در حوزۀ عمل محتاج توأمان نظر و بینش عالمانه و به‌روز و نیز  کردار و عمل بخردانه و مبتنی بر دانش روز و شواهد معتبر و واقعی است. این دو را نمی‌توان دو جزء و عرصۀ مجزا و منفک از هم تلقی کرد، بلکه آنها مکمل یکدیگرند و رابطه‌ای دیالکتیک‌مآب را باید برای آنها متصور شد. همایش‌هایی چون همایش سیاست‌گذاری اجتماعی که به همت و اندیشه عالمان این حوزه تدبیر و تمشیت شده است سازوکار و بستری مهم برای برقراری رابطه و تعامل بین دو عرصه نظر و عمل است.

تنظیم: پیمان زینتی

login